آغازین کلام

شروع یک حرکت

شروع این حرکت یک کل کل بود! چند ماه بود که در بین بر و بچ گروه ISMN یا همان Iran Switching Management Network در شرکت پرورش داده ها حرف کوه و دشت و دمن بود ولی عملی در کار نبود. تا این که یک روز که حرف کوه بود و ما (یعنی حمید و نصیر) در حال برنامه ریزی برای یک کوهنوردی آخر هفته بودیم، حامد ادعا کرد: «اگر شما سر قرارتون موندید و رفتید کوه من اسمم را می گذارم غضنفر». و چون ما دیدیم این اسم خیلی به حامد می آید تصمیم گرفتیم بر سختی برخواستن از خواب ناز صبحگاهی و رفتن به کوه غلبه کنیم.

چون اولین تجربه مان خیلی خوش گذشت، تصمیم گرفتیم یک وبلاگ برای ثبت خاطراتمان ایجاد کنیم و ضمنا سعی کنیم این حرکت تداوم یابد. چه کسی می داند. شاید با این کار بقیه بچه ها هم تحریک شوند و گروه بزرگتر شود. شاید حتی غضنفر هم یک روز همراه ما بیاید!

توجه: در مورد نام این وبلاگ ممکن است این سؤال برایتان پیش بیاید که Navigation معمولا در مورد دریانوردی به کار می رود نه کوهنوردی. البته ما در اینجا از صنعت تشبیه استفاده کرده ایم و کوه را به دریا تشبیه کرده ایم! ضمنا تشابه نام وبلاگ با نام یکی از گروه های یکی از شرکت های رایانه ای کاملا تصادفی است.

آبشار حصارک

آبشار حصارک در مسیر رودخانه حصارک قرار دارد. روستای حصارک واقع در صفر کیلومتری شمال غرب تهران (یعنی چسبیده به انتهای جنت آباد) به واسطه وجود رودخانه کوچکی که از آن می گذرد، یک مکان نسبتا سرسبز به شمار می رود. در مسیر رودخانه چند آبشار وجود دارد که هر قدر جلوتر می روید، بعدی را زیبا تر از قبلی می یابید. برای رسیدن به رودخانه باید از داخل روستا عبور کنید و ضمنا از هیچ یک از رهگذران و ساکنان روستا راه رودخانه را نپرسید و گرنه گم می شوید! بعد از رسیدن به انتهای خیابان اصلی روستا به سمت چپ می پیچید و بعد از عبور از میان باغ ها کم کم می توانید صدای رودخانه را احساس کنید. رودخانه حصارک در ابتدای مسیر صعود:

Hesarak Stream

در طول مسیر تعدادی چشمه می بینید که از غارهای کوچکی در دامنه کوه خارج شده به رودخانه می پیوندد. مثل این یکی که البته حجم آب آن نسبت به گذشته خیلی کمتر شده است و باریکه آب اصلا در تصویر مشاهده نمی شود:

The Well

نقطه ضعف من در برابر زیبایی های طبیعت خیلی قابل توجه است. دوست دارم هر گل و حشره و پرنده و ... که در مسیر می بینم یک عکس یادگاری از آن بگیرم. حتی گاهی فراموش می کنم  وسط بالا رفتن از صخره هستم و هر دو دست و دو پایم مشغول است و می خواهم هر طوری شده دوربین را در بیاورم و یک عکس بگیرم. مثلا این یکی را ببینید. شما را به خدا زیبا نیست؟

The Flower

بگذریم. آبشار اول که آنقدر کوچک بود که ما حس و حال عکس گرفتن با آن را پیدا نکردیم. اما آبشار دوم را اگر این دو موجود مزاحم اجازه بدهند می توانید ببینید که زیباست:

The 2nd Waterfall

و تصویر دیگر از همین آبشار:

The 2n Rainfall

برای گذشتن از این آبشار و ادامه صعود باید با کمی دور کردن مسیر، از دامنه کنار آبشار استفاده کنید. با توجه به تیغه عمودی اطراف آبشار اگر قصد ادامه صعود از کنار خود آبشار را داشته باشید ممکن است صعودتان به درگاه باریتعالی ختم شود. به هرحال ما از دامنه کناری صعود کردیم و دوباره خود را به رودخانه رساندیم. کمی جلوتر به یک دوراهی رسیدیم. یعنی نقطه ای که دو شاخه سرچشمه رود به هم می پیوست. یک شاخه در سمت راست بود و مسیری صاف و هموار داشت و یک شاخه در سمت چپ که مسیری بود صخره ای و پر هیبت. اول خواستیم شیر یا خط کنیم که از کدام مسیر برویم. اما یاد یک کلام معروف افتادم که بهترین امور سخت ترین آن هاست و به پیشنهاد من راه سمت چپ انتخاب شد. به هر حال وقتی از مسیر سمت چپ بالا رفتیم و در ارتفاع بالا به مسیر اشراف پیدا کردیم دیدیم اکثر «آدم» ها از مسیر سمت راست می روند. با خود فکر کردم ما موجودات متفاوتی هستیم.

البته رفتن از مسیر سمت چپ ارزش خودش را داشت. بعد از کمی صعود به یک آبشار جالب رسیدیم که مسیرش یک پاره خط شکسته شبیه حرف Z بود که ما نام آن را آبشار «زورو» گذاشتیم:

The Zorro Waterfall

و بعد از کمی صعود دشوار دیگر به آبشار بعدی رسیدیم که با دیدن آن سرشار از تحسین شدم:
عکسی که من گرفتم:

The 3rd Waterfall

ولی عکسی که نصیر گرفت خیلی هنرمندانه تر است:

The 3rd Waterfall 

برای این که علت این که من دچار حس تحسین شدم را بهتر بفهمید منظره آبشار را از فواصل مختلف به شما نشان می دهم. ابتدا از کمی دورتر آبشار را ببینید:

The 3rd Waterfall, Farther View

حال کمی بالا تر می رویم. آبشار در دل یک حفره در صخره هاست:

The 3rd Waterfall, Even Farther View

و باز هم بالاتر می رویم. توجه کنید فقط برای این یکی عکس کلی صعود اضافه بر مسیر در صخره های صاف و پرشیب داشتیم:

The 3rd Waterfall, The Farthest View

ما قسمت هموار بالای آبشار را برای اطراق انتخاب کردیم. زیر همان درخت هایی که در عکس بالا مشاهده می شود. البته بعد از این انتخاب کردن، این سؤال پیش آمد که حالا چطوری برویم آن جا؟ در نهایت مسیری انتخاب کردیم که همان قسمت پایین چپ عکس بالا است. در وسط این مسیر یک لحظه من احساس کردم قدم بعدی که بر می دارم شانس بین افتادن و نیفتادن پنجاه پنجاه است. نگران نباشید. به هرحال نیفتادم که الان دارم این مطلب را می نویسم.

به هرحال آن بالا یک جای دبش بود که غیر از تعداد انگشت شماری بی فکر مثل خودمان که از این مسیر عبور کرده بودند کسی نبود. زیرانداز را پهن کردیم و چای را بار گذاشتیم:

Tea Preparation

چون زغال کم داشتیم برای چای از هیزم های اطراف محل استفاده کردیم:

Tea Preparation, The Kettle

بعد هم یک دوره آموزش درخت نوردی داشتیم که قسمتی از کلاس درس را که مربوط به صعود به درخت گردو است را در زیر می بینید. مراحل کار به ترتیب نشان داده شده اند. البته این که چطور در وضعیت اولیه قرار بگیرید جزو مباحث پیشرفته کلاس است که این جا مجال صحبت در مورد آن نیست!

Tree Climbing Tutorial

و این هم نتیجه کلاس مذکور:

The Tree Climber

و بعد هم که کبابمان را بار گذاشتیم:

Kebab

بد نیست طرز تهیه این نوع کباب را هم بگویم تا یک کلاس آشپزی هم داشته باشیم: تکه های گوشت راسته گوسفندی و دنبه گوسفند را (که قبلا حد اقل یک روز در پیاز و زعفران خوابیده است) به صورت یک در میان به سیخ می کشید. سپس با ضربات بغل یک سیخ دیگر که بر گوشت می زنید آن را پخش و ضربه دیده می کنید تا بهتر پخته شود.

Kebab Recipe, Step 1

 قبل از گذاشتن بر روی اجاق هم باید محتویات سیخ ها را به آب زعفران آغشته کنید. سپس بگذارید کمی پخته شود:

Kebab Recipe, Step 2

حال وقت آن است که با کشیدن کره بر روی گوشت ها آن ها را به رنگ و رو بیاورید و ضمنا نمک فراموش نشود:

Kebab Recipe, Step 3

و در نهایت وقتی گوشت ها آن  رنگ قرمز دوست داشتنی را به خودشان گرفتند وقت برداشتن سیخ ها از روی زغال و گذاشتن آن ها لای یک تکه نان جهت سرو رسیده است. مطمئنا به پای غذاهای شرکت نمی رسه اما خیلی لذیذه:

Kebab Recipe, Step 4

بعد از این غذا هم که استراحت در دامان طبیعت تنها گزینه ممکن است:

Reclined

ضمنا قبل از بازگشت، یک عکس یادگاری با همان تعداد معدودی که گفتم علاوه بر ما آن جا بودند گرفتیم:

Other Climbers and Us

و بعد از آن هم که مسیر برگشت را در پیش گرفتیم. در برگشت چون مهم نبود که از کنار رودخانه رد شویم و آبشار ها را دیده بودیم از راه دامنه کوه که سهل العبور تر بود استفاده کردیم.
و در نهایت از دامان طبیعت به دامان دود و کثافت برگشتیم:

On the Way Home

نظرات 3 + ارسال نظر
حامد شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:02 ق.ظ

من خشحالم که بالاخره تونستم با یه ترفند ساده شما دو تا دوست دودر رو که 2 ماهه قرار با هم برید کوه رو راهی کنم.
اگه بهتون خوش گذشته امیدوارم که از چشم من ببینید و برام دعا کنید! D:

نصیر شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:42 ب.ظ

ایول حمید وبلاگ خیلی باحال شده. ولی جا داره این نکته رو بگم که یه سری افراد معلوم الحال این حرکت خود جوش رو به عوامل بیگانه نسبت میدن که من همینجا این حرفارو تکذیب و محکوم می کنم و از این افراد می خوام که دست از شایعه پراکنی بردارن وگرنه مراتب رو به مراجع قانونی(آقای رحیم خانی) اطلاع می دیم تا از حضور این افراد در جامعه ISMN جلوگیری شه!!!!!!!!
Agent قلب تپنده جنبش ISMNی است!!!!!

علی شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:45 ب.ظ http://360.yahoo.com/ali_hoseini_nejad

ایول برو بچ پایه agent
هوا inventory رو هم داشته باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد